
سر کلاس دانشجویان پزشکی هستم. دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران. تازه ترمهای اولشان را میگذرانند. فکر میکنم که باید گل سر سبد جوانان کشور باشند. خوب که نگاه میکنم اما، دلائلی برای رد این فکر خودم پیدا میکنم. معیارهای پذیرش برای ورود به دانشگاه چندان کارآمد نیست. کنکور تکیه بر محفوظات دارد. نوجوانهایی که فقط و فقط انبوهی از محفوظات را در ذهن خود تلنبار کردهاند، در کنکور موفق میشوند. هیچ معیاری برای سنجش پختگی شخصیت و تناسب واقعی ایشان با حرفهی پزشکی وجود ندارد. گاهی "بچه"های نازپرورد و "لوس"ی را میبینی که به مدد مدتی "خرزدن" وارد دانشکده پزشکی شدهاند و حالا چنان از نظر شخصیت خام و خردسالاند که روان مخاطب را خراش میدهد. آنهایی هم که از "در پشتی" وارد شدهاند، وضعیتی اسف انگیزتر دارند.
درسی که میدهم، برای اولین بار در قالب تم طولی برای دانشجویان پزشکی ارائه میشود. آمیختهای از فلسفه و تاریخ و اخلاق پزشکی که تا کنون هیچ وقت برای دانشجویان پزشکی ارائه نشده است. سعی میکنم که بتوانند رشتهی خود را از بیرون و از منظر فلسفی و اخلاقی نگاه کنند و ابعاد آن را دریابند....
ته کلاس، بعضیها با موبایلشان بازی میکنند، بعضی تمام مدت با هم حرف میزنند و میخندند، یکی دو تا چنان روی صندلی یله شدهاند که گویی میرزا فشمشم خان قلدر در برابر خدمه، لش بودن خود را به رخ میخواهد کشید. بعضی ها ..... با خودم عهد بستهام که حرفم را بزنم و به اینها هیچ توجهی نکنم.
حتی توجه نکنم و به رو نیاورم که چقدر برای دانشجوی پزشکی – که فردا اختیار دار جان و سلامت مردم خواهد بود (لابد در ازای زیرمیزی) – سخیف است که یک ربع سر حضور و غیاب چانه بزند و ....
اما. اما و هزار اما که چند نفر هستند که روی ردیف های جلوتر کلاس مینشینند. با چشمهای هوشیار و چهرهی روشنشان با دقت به درس گوش میدهند. هر وقت که نکتهی ظریفی در درس هست، آن را خوب میگیرند و واکنش نشان میدهند. سوالهای هوشمندانه طرح میکنند و .....
چیزهای معدودی هست که در طول هفته روان من را زنده نگاه میدارد. یکی از آن چند چیز، شوق دیدار هین چند نفر است....
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.